English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (8444 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
insurance certificate U گواهی بیمه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
cover note U گواهی بیمه نامه
cover note U گواهی پوشش بیمه
Other Matches
probate U گواهی حصر وراثت گواهی نمودن صحت وصیت نامه
eye-witnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitnesses U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
eyewitness U گواهی مستقیم گواهی چشمی شاهدبرای العین
stock certificate U گواهی موجودی کالا در انبار گواهی سهم
valued policy U بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance U بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
exclusion clause U مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover U بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
continuation clause U مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy U بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
policy U بیمه نامه ورقه بیمه
policies U بیمه نامه ورقه بیمه
reassurance U بیمه اتکایی بیمه ثانوی
reassurances U بیمه اتکایی بیمه ثانوی
c & f U قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
certifying U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certifies U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certify U تصدیق و گواهی کردن تصدیق و گواهی دادن
certificates U گواهی
deposition U گواهی
testimonies U گواهی
warrant U گواهی
warranted U گواهی
warranting U گواهی
certification U گواهی
warrants U گواهی
oral evidence U گواهی
certificate U گواهی
legalization U گواهی
testimony U گواهی
grade U گواهی
witnesses U گواهی
depositions U گواهی
witnessing U گواهی
attestation U گواهی
certificate [official document] U گواهی
report U گواهی
evidence U گواهی
reference [testimonial] U گواهی
mark U گواهی
witness U گواهی
attestation U گواهی
witnessed U گواهی
certificate of inspection U گواهی بازرسی
certify U گواهی کردن
certificate of health U گواهی بهداشت
certifies U گواهی کردن
certificate of origin U گواهی مبداء
warrant U گواهی حکم
certificate of receipt U گواهی وصول
certifying U گواهی کردن
certificate of quantity U گواهی مقدار
certificate of quantity U گواهی کمیت
certified U گواهی شده
certificate of origin U گواهی مبدا
certificate of measurement U گواهی وزن
certificate of survey U گواهی بازرسی
certificate of receipt U گواهی رسید
certificate of measurement U گواهی مقدار
affiant U گواهی نویس
back letter U گواهی تضمین
warrant U گواهی کردن
witnesses U گواهی دادن
certificate U گواهی نامه
bear testimony U گواهی دادن
witnessed U گواهی دادن
certificates U گواهی نامه
birth certificate U گواهی تولد
bear witness U گواهی دادن
witness U گواهی دادن
testimonials U گواهی نامه
call in evidence U گواهی خواستن از
call to witness U گواهی خواستن از
warranted U گواهی کردن
warranted U گواهی حکم
warranting U گواهی کردن
warranting U گواهی حکم
warrants U گواهی کردن
warrants U گواهی حکم
certificate of deposit U گواهی سپرده
witnessing U گواهی دادن
certificate of death U گواهی فوت
certificate of damage U گواهی خسارت
certificate of compliance U گواهی تطبیق
certificate of analysis U گواهی بررسی
certificate of a doctor U گواهی پزشک
testimonial U گواهی نامه
bill of health U گواهی بهداشت
licensing U گواهی نامه
deposition U گواهی کتبی
depositions U گواهی کتبی
to call in evidence U گواهی خواستن از
to bear witness U گواهی دادن
to bear testimony U گواهی دادن
testis U تخم گواهی
speak well for U گواهی دادن
certificate of quality U گواهی کیفیت
quality certificate U گواهی کیفیت
qualifying certificate U گواهی صلاحیت
interim certificates U گواهی موقت
inspection certificate U گواهی نظارت
inspection certificate U گواهی بازرسی
license U گواهی نامه
treasury warrant U گواهی خزانه
warrantable U قابل گواهی
bill of health U گواهی تندرستی
death certificate U گواهی فوت
death certificates U گواهی فوت
testified U گواهی دادن
testifies U گواهی دادن
testify U گواهی دادن
testifying U گواهی دادن
clean bill of health <idiom> U گواهی سلامتی
health certificate U گواهی بهداشت
certification U گواهی کردن
attesting U گواهی دادن
attested U گواهی دادن
certifier U گواهی کننده
certified check U چک گواهی شده
attest U گواهی دادن
evidence U ملاک گواهی
depose U گواهی دادن
deposes U گواهی دادن
deposing U گواهی دادن
certificate of weight U گواهی وزن
attests U گواهی دادن
certificate of survey U گواهی بازدید
false evidence U گواهی کدب
deponent U گواهی نویس
certificating of quantity U گواهی کمیت
false testimony U گواهی کذب
hearing of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
certificate of measurement U گواهی اندازه و ابعاد
perjure U گواهی دروغ دادن
attestor U گواهی دهنده گواه
bill of health U گواهی صحت مزاج
to give evidence before the court U در دادگاه گواهی دادن
perjures U گواهی دروغ دادن
perjuring U گواهی دروغ دادن
presages U گواهی دادن بر خبردادن از
presaged U گواهی دادن بر خبردادن از
presage U گواهی دادن بر خبردادن از
taking of evidence U شنوایی گواهی [حقوق]
scrip U گواهی نامه موقت
notice of non payment U گواهی عدم پرداخت
notarization U گواهی محضری و رسمی
packing note U گواهی بسته بندی
d. certificate U گواهی نامه مرخصی
certificate U گواهی صادر کردن
certificate of deposits U گواهی نامه سپرده
share certificate U گواهی مالکیت سهام
certificate of exclusive inheritance U گواهی انحصار وراثت
subscriping witness U گواهی کننده سند
certificates U گواهی صادر کردن
certificate of deposit U گواهی پول سپرده
vindicable U قابل گواهی واثبات
marriage lines U گواهی نامه عروسی
give evidence of U گواهی دادن در مورد
notice of dishonour U گواهی عدم پرداخت
presaging U گواهی دادن بر خبردادن از
to call any one in testimony U از کسی گواهی خواستن
false witness U گواهی یاشهادت دروغ
insurance premium U حق بیمه
insurer, underwriter U بیمه گر
level premium U حق بیمه
cost,insurance,freight and exchange(cif& U بیمه
insurance permium U حق بیمه
assurer U بیمه گر
aids to trade U بیمه
assurances U بیمه
insurance U بیمه
insurance U حق بیمه
premiums U حق بیمه
assurance U بیمه
underwriter U بیمه گر
underwriters U بیمه گر
insurers U بیمه گر
insurer U بیمه گر
premium U حق بیمه
perjury U سوگند شکنی گواهی دروغ
caption U گواهی مندرج درروی سند
depone U عزل نمودن گواهی دادن
captions U گواهی مندرج درروی سند
to give evdience U گواهی دادن مدرک بودن از
testimonialize U گواهی نامه یا رضایت دادن
testamur U گواهی نامه گذراندن امتحانات
bankrupts certificate U گواهی نامه اعاده حیثیت
attestation U امضاکسی را گواهی کردن تصدیق
clean bill of health U گواهی نامه بهداشت کشتی
grant probate of a will U صحت وصیتنامهای را گواهی کردن
in witness whereof U برای گواهی مراتب بالا
tests U شهادت گواهی بازرسی کردن
tested U شهادت گواهی بازرسی کردن
test U شهادت گواهی بازرسی کردن
docl pass U گواهی ورود به لنگرگاه یاخروج از ان
certified copy U رونوشت گواهی رسمی شده
To authenticate a signature. U تصدیق امضاکردن ( گواهی امضاء )
taking of evidence U پذیرش سند و گواهی [حقوق]
Recent search history Forum search
0معادل دهلیز خسارت در بیمه loss corridor
0مفهوم loss corridor یا دهلیز خسارت در بیمه
0بیمه نامه مسئولیت مدنی با بیمه ایران منعقد شده است
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com